سخنان دل
ای عاشق در انتظار چه نشسته ای؟ در انتظار بادهای پاییزی باران های بهاری، برگهای زرد و یا شکوفه ای ارغوانی در انتظار کدامی؟ انتظار بیهوده است پنجره را باز کن، جدار را بشکن، غبار را پاک کن و خاطره را به خاطره ها بسپار که تا پایان پایانها مانده این است زندگی و این است روزگار فردمنش از انسانها غمی به دل نگیر زیرا خود نیز غمگینند!
آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
|
||||||||||||||||||
![]() |